آنچه مسلم است زنان نیمی از جمعیت دنیا را تشکیل میدهند و کاملاً طبیعی است که آنان نیز مانند مردان بخواهند نقش مهم و مؤثری در جامعه و فعالیتهای اجتماعی ایفا کنند. البته در مورد اشتغال زنان و تأثیر آنها بر خانه و خانواده و تربیت فرزندان نظرات مختلف و حتی متناقضی وجود دارد و حتی جهتگیریها و دیدگاههای منفی زیادی شکل گرفته است که میتوانند مورد بررسی قرار گیرند، اما آنچه حائز اهمیت است، ایجاد یک ارتباط بین زنان، تحصیل و ورود به اجتماع است که با در نظر گرفتن تغییر و تحولات در دهههای اخیر اما هنوز تا رسیدن به وضعیت مطلوب و راضیکننده برای زنان فاصله بسیار است. کارشناسان معتقدند مهمترین و شایعترین دلیل گرایش زنان به سمت اشتغال در خارج از خانه در ایران و تمام جوامع دیگر، عامل اقتصادی است. تنوع نیازها و خواستههای خانواده و همچنین کمک به بهبود وضع مالی، خصوصا در طبقات کمدرآمد و متوسط که بالا بودن هزینههای زندگی مشکلاتی را در لایههای مختلف به وجود میآورد، زنان را به داشتن کار خارج از خانه وا میدارد.
آمارهای فسیلی
مسئله زن، تحصیلات و بازار کار برای همیشه مسئلهای پیچیده و بغرنجی به نظر میرسیده است. زنان دوست داشتند که حداقل بعد از اتمام تحصیلات خود وارد بازار کار آن هم مطابق با مدرکشان شوند اما تا کنون این امر چند درصد محقق شده و میشود؟ زنان با فرض داشتن لیاقت و دانش، در عرصه بازار کار و تولید چه جایگاهی دارند؟
مطابق آمار سال 1375 مرکز آمار ایران، از میان 33637922 زن بالای10 سال تنها 4027651 زن شاغل بودند که 771979 نفر از این جمعیت را شاغلان بخش خصوصیتشکیل میدهند. از این تعداد 579355 زن بیسواد و باقی دارای تحصیلات ابتدایی تا دکترا هستند.
شرایط سخت اقتصادی در خانوادهها زن را خواسته یا ناخواسته آماده هرگونه همکاری با دیگر اعضا و به خصوص همسر در جهت پرکردن خلأهای مادی میکند، بهطوری که هر شغلی را ولو سخت یا با دستمزد کم میپذیرد. این وضعیت در مورد زنان سرپرست خانواده، اعم از زنان بیوه یا زنانی که شوهر از کار افتاده دارند و همچنین مبتلایان به پدیده تلخ طلاق که ممکن است چندین فرزند را تحت تکفل خویش داشته باشند، شدت بیشتری مییابد، اما با توجه به فرهنگ و منطقه سکونت، باورها و نگاهها نیز به مسئله اشتغال زنان تغییر میکند. به عنوان مثال بسیاری از افراد به خصوص در شهرستانها نسبت به شغل زن دید مناسبی ندارند و تنها جایگاه زن را «خانه» میدانند و احتمالاً کارهای غیر از «خانهداری» را برای زنان ضدارزش تلقی میکنند. فقدان قوانین روشن در دفاع از زن، کمبود شغل، فقدان سیستم تأمین اجتماعی و بالاخره کمسوادی و بیسوادی از عواملی است که باعث تقویت این بینش شده است و روحیه محافظهکاری و پذیرش جایگاه محدود را در زن ایرانی تداوم و تحکیم بخشیده است.
تحصیل برای هیچ!
طبق اطلاعات آماری آموزش عالی ایران و سالنامه آماری کشور، از سال 1369 تا سال 1380، 454685 زن، از دانشگاههای آزاد و سراسری در مقاطع مختلف فارغالتحصیل شدهاند. براساس مطالعات معاونت انفورماتیک سازمان مدیریت و برنامهریزی کل کشور در سال 1378 تنها 130683 زن در دستگاههای مشمول و غیرمشمول قانون استخدام کشوری شاغل بودند. از میان این زنان 874364 زن، تحصیلات عالی دارند. البته آمار فوق، تنها فارغالتحصیلان دهه 70 را دربرمیگیرد، در حالی که زنان دو دهه قبل از آن نیز قاعدتاً در آمار شاغلان مطرح شده جای دارند. با توجه به چنین نکتهای وجود 874364 زن دارای تحصیلات عالی در دستگاههای دولتی چندان امیدوارکننده نیست.
هرچند آمارهای فوق به یک دهه قبل باز میگردند، اما باید گفت که فقدان آمارهای رسمی در چند سال اخیر باعث شده تا هنوز استناد به آن اعداد و ارقام قابل قبولتر باشد.
خانم تدبیری که خود را فارغالتحصیل سال 78 در رشته ریاضی محض معرفی میکند، میگوید: «این حق منه که بتونم توی رشتهای که تحصیل کردم و اطلاعات دارم کار کنم، اما شرایط یه جوریه که هیچ وقت این امکان برام مهیا نشده. الان نزدیک به 14ساله مدرک گرفتم ولی فقط دو سال سابقه کاری دارم چون بقیه سالها رو یا تدریس خصوصی کردم یا توی این شرکت و اون شرکت منشی بودم.»
خانم زنجانی نیز که خود را در شرف بازنشستگی از آموزش و پرورش معرفی میکند، میگوید: «هر طور که حساب کنید همیشه مشاغل مردانه نسبت به زنان از حقوق و مزایای بهتری برخوردار بودهاند. اینطور به نظر میرسد که مردان اجازه نمیدهند شرایط به نفع زنان تغییر کند و اکثر تصمیمات را به نفع خود میگیرند. مثلاً چرا باید حقوق یک معلم آن هم در مقطع ابتدایی که دشوارترین زمان برای سر و کله زدن و آموزش به کودک است از حقوق یک راننده تریلی یا حقوق یک پرستار از یک نانوا کمتر باشد.»
او که دل پری از بازار کار برای پذیرش خانمها دارد ادامه میدهد: «دختر من در حال حاضر دانشجوست، اما من نمیدانم بعد از فارغالتحصیلی چه کار خواهد کرد و در کجا مشغول خواهد شد چون هنوز اجتماع برای پذیرش خانمها در بازار کار آمادگی لازم را ندارد و حق و حقوق آنها را نمیشناسد.»
براساس آمار سالانه هزاران زن از دانشگاههای داخلی در مقاطع مختلف، فارغالتحصیل میشوند، اینکه چه تعداد از این زنان، جویای کار هستند یا اصلاً توانایی و تخصص یا مهارتی برای شرکت در عرصه فعالیت و کار دارند، خود مسئله قابل تأملی است، اما اینکه زنان تحصیلکرده و صاحب دانش و مهارت، در چه سطح و تعدادی به بازار کار وارد میشوند، بحثی است که این روزها روی آن بسیار تأکید میشود و چه بسا محل دعواهای پشتپرده بسیاری است.
البته عوامل متعدد اقتصادی، اجتماعی، قانونی و فرهنگی ویژهای در جامعه وجود دارد که مانع از افزایش مشارکت زنان در فعالیتهای اقتصادی میشود. بهطور کلی در زمان رکود اقتصادی، نیروی کار کمتری مورد نیاز است و تعداد زیادی از افراد جویای کار، شغل نمییابند و عدهای از افراد کار و شغل خود را از دست میدهند. اولین گروهی که کار خود را از دست میدهند یا اصلاً کار به دست نمیآورند معمولاً زنان هستند.
تحولی عظیم میباید
نقش زنان در توسعه، مستقیماً به هدف توسعه اجتماعی و اقتصادی بستگی داشته و از این رو در تحول همه جوامع انسانی، عاملی بنیادی محسوب میشود.
دکتر مهاجری، جامعهشناس و استاد دانشگاه میگوید: «در بسیاری از جوامع، تقسیم کار بر حسب جنس، صورت گرفته و میگیرد. چنانکه بعضی شغلها مخصوص زنان و بعضی دیگر خاص مردان است. تقریباً در بیشتر کشورها، وظیفه خانهداری و سرپرستی فرزندان به عهده زنان است. در گذشته در کشور ما، مشاغلی چون رانندگی، مهارتی مردانه و آشپزی و خیاطی، شغلی زنانه و حضور در عرصههای نظامی و سیاسی، ویژه مردان بود، اما امروز بیشتر جوامع به این نتیجه رسیدهاند که نمیتوان از یک نفر خواست که کار کند و چند نفر بخورند هر چند دیگر کار فقط به چرخاندن یک خانواده ختم نمیشود و باید به مملکت و اقتصاد کلان و جهانی نیز نظر داشت پس تمام این عوامل دست در دست هم میدهند تا زمینه حضور همه جانبه زنان در عرصه کار و اقتصاد مهیا شود.»
این کارشناس با اشاره به زمانبر بودن حضور حداکثری زنان در بازار کار ادامه میدهد: «به هر حال نمیتوان تصور کرد که اشتغال زنان در خارج از خانه بدون تبعات منفی باشد. زمانی میتوان از مشارکت اجتماعی زنان و حضور فعال آنان در خارج از خانه بهصورت مثبت سخن گفت که پیشاپیش مناسبات دموکراتیک در خانوادهها بین زن و مرد برقرار شده باشد تا آنان بتوانند با فراغت و توان بیشتری به مشارکت در عرصههای مختلف بپردازند و از این طریق بتوانند به انتظارات اجتماعی از یکسو و نیازها و خواستههای خودشان از سوی دیگر پاسخی مثبت بدهند.»
کاری برای کسب اعتماد
امروزه مشارکت زنان در بیرون از خانه باعت تقویت حس اعتماد به نفس و استقلال و افزایش قدرت تصمیمگیری و برخورد مناسب با رویدادها و حوادث زندگی شده و اثر مطلوبی بر روابط خانوادگی برجای گذارده است.
در واقع زن با کار و فعالیت اجتماعی قدرت خلاقیت، کارایی و استقلال بیشتری مییابد چراکه در ازای دریافت وجه حاصل از فعالیت اجتماعی و همچنین تبادل اطلاعات علم و آگاهی و تعامل اجتماعی استقلال عمل بیشتری مییابد و بهتر میتواند در برابر مشکلات خانه و محیط کار تصمیمگیری و مداخله کند. بهطور کلی باید گفت هرچه زنان بیشتر وارد عرصه اجتماعی شوند به همان نسبت بحران هویت فردی و اجتماعی، افسردگی و انزواگرایی، بیزاری از نظام کنترل اجتماعی، بیاعتمادی و بدبینی به قوانین و قواعد حاکم بر جامعه در این قشر عظیم کاسته خواهد شد.
دکتر مهاجری رسیدن به شرایط مطلوب را مستلزم تغییرات گسترده در عرصههای مختلف دانسته و تصریح میکند: «تغییرات فرهنگی باید در نظام ارزشها و تخصیص نقشها و جابهجایی وظایف که مستلزم مشارکت مرد در انجام امور خانهداری است، ایجاد شود. همچنین باید اعتقاد و باور به لزوم حضور زنان در صحنههای مختلف اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور ایجاد شود و جهت کاستن از مسائل و مشکلات زنان شاغل طرحهای مؤثر و مفیدی همچون کاستن از ساعت کار روزانه و تغییر در ساعت کار هفتگی لحاظ شود تا زنان بتوانند با پایان کار روزانه، درصورت لزوم بدون نگرانی از عواقب ترک محل کار، به منزل خود بازگردند. با توجه به افزایش فزاینده مادران شاغل و به منظور جلوگیری از اثرات جبرانناپذیر رشد و نمو کودک، افزایش مرخصی زایمان و ایجاد مهدکودک در محیط کار طبق استاندارد جهانی ضروری بهنظر میرسد.»
یک زن و چند نقش
مهمترین مسئلهای که در اشتغال زنان باید مورد توجه قرار گیرد وجود نقشهای متعددی است که زنان باید به عنوان همسر و مادر و گرداننده خانواده بر عهده گیرند. نقشهایی که در جامعه ما بهصورت سنتی به آن نگریسته میشود و گاهی با نقش مدرن زن به عنوان یک فرد شاغل در خارج از خانه ناهماهنگ است.
زنان شاغل در حالی که نقشهای دوگانهای را ایفا میکنند، در زمینه انجام وظیفه و مسئولیتهای ناشی از نقشهای خانگی و شغلی خود تا حد متوسطی دچار دوگانگی نقش میشوند.
گزارش کمیسیون اجتماعی و اقتصادی سازمانملل برای قارههای آسیا و اقیانوسیه نشان میدهد تبعیض جنسیتی در این قارهها از طریق ایجاد محدودیتهای شغلی برای زنان، سالانه 42 تا 47 میلیارد دلار زیان به بار میآورد. اکنون نرخ اشتغال زنان و مردان در منطقه آسیا و اقیانوسیه حدود 30 تا 40 درصد از یکدیگر فاصله دارد که در عین حال، نظام ضعیف آموزشی دختران در این منطقه 16 تا 30 میلیارد دلار زیان اقتصادی دیگر به همراه میآورد.
البته این موضوع تنها مختص کشورهای در حال توسعه نیست و کشورهای ثروتمند و پیشرفته نیز ارزش واقعی زنان را نمیدانند.